آثار ادبی مهشید مردمی

  • ۰
  • ۰

✍✍


درانفرادی چشمان تو...


ای  برانگیخته!  برگزیده ! ای  بَلَد جان !  فروریخته کاخ سنگینِ دل . ای  لرزه انداز  در مقدّرات  مغرضانه!

 رُسته از خاک  حَسَنات! 

هستی گرفته از حرارت  حضور !

 ای در مَطلَع نظر ؛   من سلول  به سلولِ تن ؛ درانفرادی چشمان  توأم ...

خود ؛  آویخته ام از بام های بندگی ات .

خود به نقد جان ستانده ام زنجیرو پای بند از شرم فروشان  شهر شقاوت .

این  منم  اَعو ذُبا لعشق از سنگ آباد سِحر نامحرمان .

هرگزم مباد رهایی  از  مرز های  مهربانی ات !

 ای که  سرشته اندنام و نگاه و نهاد تورا به  تاروپود تبسم !

هرگز مباد  از آیین  توأم  برگشت ، هرگزم مباد آتش آزادی ام در دشت. بگشای  آغوش ، بشکن بلور فاصله ، بزن تازیانه برتک تک یاخته های تنم ، به نگاه ، مژگان  ، چشم...

ای رفته به تبعید دل !

بندم  مدار ازپای !

مگذارم بحال خویشتن !

بشارت رهایی ام مده در عیدگاه مومنان 

که من در خوبترین نقطه ازجهان ، در مرزهای بایسته ی سُرایش تو ،در تنگنای معطّر تنت ، خود به  دام  خویشتن گره های کور زده ام ...!


#مهشیدمردمی

#اعلیحضرت عشق

  • ۹۸/۰۵/۱۱
  • مهشید مردمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی