"سوگ نامه ی شهدنوشان منا"
ذبیح الله !
بر گریه ام
برسوگ
درابتلا به بی درمان ترین نوع بلا
قتیل عشق !
مگرتوبه قربان کردن خویش رفتی که
بی خنجروداغ ودرفش؛ تن مُثله کردی وجان عرضه بر عرصه ی دوست ؟
درشجره احرام بستی که محرم حریم یارگردی یا مجاور جمالش؟
ای ذبیح بی بازگشت ! اسماعیل بی سر ! دشنه این باردر دستهای ابراهیم نبود، برید..!
دشنه این باردردست غاصبان قبله بود!خلفای خرافه وخدعه ؛ در جهل بادیه ی حجاز !
جگرخواران خنجر به دست؛ ازباده ی قدرت مست !
حاجی ! حج ت مبارک !
به هزار شوق و هروله رفتی ، طواف طُره ی یارکردی ، در عرفات هفت وادی عرفان به سربردی !
ودر منا ؛
درمنا بی درنگ و دغدغه خود به قربانگاه شتافتی !
ای کوتاه کرده راه به سرمنزل دوست!
ای شهدعشق چشیده !
ای داغ تاابد !
ای زخم ناسور تانفخ صور !
شانه ها در سوگ مظلومانه ی تو،
تاهمیشه ی شریعت درلرزه باد !
این گونه حج؛ اینگونه آویختن به دامان دوست ، این گونه معصومانه وباتظلم فوج فوج و درهم تنیده تن ؛ افتادن درپوستین مرگ، این گونه سوختن وسوزاندن و برسوگ نشاندنِ بازماندگان،
این گونه جلای جان ، این حج ، این حج جان وجهان گیر، برتومبارک !
خداست خود خون بهای تو!
ای زائرالی الله !
خداست خودمنتقم خون تو
ای صاحب حج بی انجام !
هم پیالگی ارباب خانه ات ؛
فرجام !
ان الله عزیز ذو انتقام...!
#مهشیدمردمی
#اعلیحضرت عشق
- ۹۸/۰۵/۲۰