آثار ادبی مهشید مردمی

  • ۰
  • ۰

قدقامت غدیر

✍✍✍

"قامت غدیر"  در ژنده پیراهنِ انکار مگر می گنجد؟
غدیر ؛ کتمان پذیراست مگر؟
ابر، باد ،ماه ، خورشیدوفلک درمیانه ی  میدان ،  مومنان به گِردخویش خوانده اند که ازکدامین سِرّ ، مُهرِ  ملاحظات بردارند؟
ابرِ واپسین حج ، بادِ وحی و ارادت ، ماهِ تمامِ علی و خورشید روی نبی ،
همه در میان ومهیا بودند تا پیامبر رفته ها رابازگرداند ودر انتظار واپس مانده ها بماند که چه بگوید؟
 پیمبر علی رابر بلندا بخواند و دستهایش را بالا ببردکه تنها بگوید این علی یارمن است؟!
ردای رفاقت من است برشانه های او؟
آی عالمیان بدانید وآگاه باشیدکه علی در حلقه ی خویشان و خوبان من است؟
حیدر رامگر وجه نیازی بودبه تعریف و معارفه ؟
نمی شناختند مگر حتی سنگلاخ های پایین دست حرا ، و مصائب شعب ابی طالب و شبهایی شبیه به لیلة المبیت  و هجمه های جاهلان پیش وپس ازهجرت ،  علی را؟
گم شده بودمگر از حافظه ی حجاز  حیدرانگی؟
خندق و اُحُد وبدر وهزار کارزاردیگر با زندگان ومردگانِ برجای مانده اش مگر رفته بود ، سروسینه و جان سوختن  اسدالله از اذهان شان؟
ازعلی ،  اعلی تر هم  بود مگر ازبرای آیین احمد؟
علی مگر محتاج معرفی بود؟
علی رامگر نمی شناختند  مؤمنان مدعی؟!
متعالی ترازعلی ومتجلی تر ،دراحرام بندان حج ولایت هم مگر یافت می شد کسی؟
تنهاعلی  تنهاعلی  تنهاعلی!
 دیگر چه باید می شد ، دیگرچه بایدمی کرد محمد(ص)که علی به سلامت، بی شکستن در خویشتن خویش،بی چاره جویی وفریاد در چاههای مدینه به ولایت مسلمین می رسید؟
محمد دیده بردنیا می بندد وعلی به عُزلتِ خانه پای می کشد! 
کونشانی ازمسلمانی؟
اسلام چگونه برمَصدراست بی اثری از خواسته ی  محمّد ؛  امامت علی؟
واینگونه است که آغازین زمزمه های بدعت وتفسیر به رأی ودم ازتوحید جاهلانه زدن ازبامداد آن بیداد درگوش ها می پیچید.
☆                           ☆                   ☆

علی جان! تو سردار فاتحِ همیشه ی غائله ی غدیری!
شرمشان باد!
میراث محمد به بیراهه بردند!
دین به دینارو دنائت آلودند ،دریغ کردند ازامت اسلام دریای دانایی تورا.
خرده بگیرید برعلی ، کمرخم کرده سرداری  خَلیده خارسکوتش  درگلو ! تیر تهمت و توطئه اش در دیده!
خُرده بگیریدازعلی ، اگر خُرده جانی هست در بت های  بهانه جویی تان !
ازعیوب علی بگویید!
 از هرآنچه که علی را درخور "خُم " نمی ساخت بگویید!
بگویید اگرحتی خُرده ایرادی یافته اید !مردی که صبوری سالیان بسیارش نجات بخشید شریعت راازتلاطم تهدیدوتفرقه!
نه پیامبر دین خویش به حال خود بازمی گُذارد ،نه برای علی جز تکیه  برجای نبی  پیشه و پنداری می بایست ! 
 چگونه  مقدّرات غدیر  در قیراندود واپسین قنوت " ابوالقاسم "به قهقرا  غلطید؟
چگونه  هنوزپیکر پیمبر برزمین ، مسلمان تران ازمحمد سودای نسیان وصدرات  درسر مصالح مردم به مشورت گذاردند؟ 
غبار غفلت برمیثاق نامه ی غدیر چگونه سایه گستَرد؟
☆                      ☆                       ☆ 

علی ! بر جگرتافته ات سلام!
 برزخم های نوبه نو ،بر بغض های ناتمام همیشگی ات! برمظلومیت درعین توانمندی ات!
سالارسکوت ! ارباب رانده زدرگاه ! چه گفتند درپرسه های غریبانه ات باتو کوچه های شهری که خود ساخته بودی اش؟!

واینک این غدیر ، این گردن آویز فخرو فرّ ، این عید یگانه ، سیاهه ی سیادت علی بر میراث محمد، برما مبارک است!
علی جان! عیدی برگزیده تر ازغدیرتو ازبرای ما بعید است !
دستهایت متبرک است به دستیاری رسالت 
 و نامت به زیور بی زنگار ولایت !
 نشان شدگی ات ازارتفاع اشارات الهی
برماست به صدشکرو شعف  و مسرّت  ، مبارک !
عیدتر ی ازجمله مواعید ! 
ای تکیه زده  برشاه نشین چَشم !
ای پادشاه بی حاشیه وحَشَم !
عیدانه بفرما که تنها به  توأم  
هست  امّید  کَرَم !

#مهشیدمردمی
#اعلیحضرت عشق

  • ۹۸/۰۵/۳۰
  • مهشید مردمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی